روایتی عاشقانه از رؤیای دیروز و حقیقت امروز
دومین اجرای «کنسرت – نمایش سی» با آهنگسازی سهراب پورناظری وخوانندگی همایون شجریان شامگاه چهارشنبه 18 مرداد ماه درفضای باز کاخ سعدآباد تهران روی صحنه رفت. روایت نغمه ثمینی از شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در اجرای «سی» البته بیشتر رنگ و بـوی عاشـقانه دارد. روایتی عاشقانه از رؤیای دیروز و حقیقت امروز از شاهکار ارجمند فردوسی. در این داستان رودابه و زال نادیده عاشق یکدیگرند و فردوسی این عشق پاک و دلنشین را به نظم در آورده است.
به گزارش «ایران»، کنسرت نمایش «سی» اثری است با آهنگسازی سهراب پورناظری وخوانندگی همایون شجریان، طرحی به کارگردانی اصغر دشتی و نویسندگی نغمه ثمینی با مشاوره حمید نعمتالله که بازیگرانی همچون مهدی پاکدل، صابر ابر، سحر دولتشاهی، بهرام رادان، دلنیا آرام، بانیپال شومون و حسین صوفیان درآن نقش آفرینی میکنند. ساعت 22:30 صدای رقص درختان سرفراز کاخ سعدآباد، سکوت را میشکند. با تشویق حاضران سهراب پورناظری با تنبوری در دست و همایون شجریان و آیین مشکاتیان نوازنده ضرب زورخانه درجای خود قرار میگیرند.
«ساز بیتاب است این قصه شنیدن دارد شرح این واقعه دیدن دارد، گر تو همراه شوی راه هم شوق رسیدن دارد، وقت وقت سفری شیرین است نقل ایران و کهن آیین است و…»
اشعار اهورا ایمان با صدای همایون شجریان، مطلع روایت عاشقانه رودابه و زال است. همایون حالا دیگر به هنرمندی مهم تبدیل شده و قابلیتهایش درموسیقی آوازی و در ژانرهای گوناگون برای همه اثبات شده است.
و سهراب پورناظری، آهنگسازی که نوای تنبور، سه تار و کمانچه را درمیانههای داستان شاهنامه به زیبایی میسراید. او که رابط آشتی و آشنایی نسل امروز و موسیقی دیروز در تجربه موفق «چرارفتی» و «رگ خواب» به همراه همایون شجریان بوده حال مسئولیتش در مقابل این نسل دو چندان شده است.
شبی عجیب و غریب از راه رسید
بعد از این بخش نوبت به بخش نمایشی طرح میرسد؛ تصویرحرکت پاندولهای ساعت بردیوارههای کاخ وقوع ساعاتی عجیب را هشدار میدهد. ضحاک مار دوش که نقش آن را صابر ابر برعهده دارد به روی صحنه میآید. او میگوید امشب یک شب عجیب و غریب خواهد بود و ماه از آسمان بر زمین میافتد…
با ورود زال (بهرام رادان) پسرسام و نواده نریمان داستان آغاز میشود. او با گوشت و پوست عاشق است و این عشق و دلباختگی نقطه پرگار این داستان. نوای تنبور با صدای زال یکی میشود و راز دل زال را بیان میکند: «میشنوی رودابه من اینجا هستم به من گفتهاند و میدانم تا کجا به انتظار منی و میدانم کی کی میکنی برای دیدار من و کو کوی زال کجاست از زبانت نمیافتد به من گفتهاند و میدانم که از دور دست شنیدهای و میشنوی صدای تمام بیتابی زال را…» رودابه (سحر دولتشاهی) موهایش را چو ریسمانی به دست زال میسپارد و نوای دل انگیز «با من صنما» همایون شجریان با شعری از مولوی و آهنگسازی سهراب پورناظری دل به دل رودابه و زال میشود. موسیقی یادآور ضرباهنگ تند «آرایش غلیظ» است که با تحریرهای زیبا شور بسیاری را در میان تماشاگران این کنسرت ایجاد کرد. البته این نمایش- کنسرت مدت زمان طولانیای هم داشت و گاهی برای حاضران کسالت باربه نظرمی رسید؛ همایون شجریان اما که در پی هر اجرا، آوازش را آغاز میکرد، شوری به پا میکرد و با تشویق بیامان حاضران مواجه میشد.
این ساز و همساز من است
صدای سه تاربه گوش میرسد. صدایی غریب که رودابه را به خود جلب میکند.از زال میپرسد این صدای کیست و زال میگوید این ساز من و همسازمن است هدیه دست سیمرغ زمانی که آشیانهاش خانهام بود. صدای غریب دیگری شنیده میشود. صدا و آواهای شوم پنهانی که تمام راه همراه زال بود. رودابه میگوید «بگذاراوهام شب یا اشباح شهرمن یا ارواح شهر تو به هر زبان مخفی که میخواهند بخوانند صدای عشق شاید که مهم نباشد اما بر فراز تمام صدا هاست.» رودابه میخواهد ربوده شود و زال رباینده جانش باشد… و فردوسی چه زیبا این عشق را درادبیات کهن فارسی به نظم میکشد. صدای ضرب زورخانهای آیین مشکاتیان، شاهدان این عشق را با صدای همایون شجریان و مضمون شعر«دل سپردهام من به روی تودر دل من است آرزوی تو» به آهنگسازی وتنظیم تهمورس همسو کرد. صدای رودابه باردیگر زال را میخواند و او میگوید «بی دانستن راز مادر عمری زندگی کردهام اما بیدانستن راز عشق زندگی نتوان کرد.»
کوچههای شهر پر ولگرده
«آهای خبردارمستی یا هشیار خوابی یا بیدار…کوچههای شهر پر ولگرده دل پر درده شب پرمرده پر نامرده…» اجرای زیبای همایون شجریان با شعری از حسین منزوی چشمها را خیره میکند و گوشها را تیز. صدای تنبور همه کاخ را پر میکند. ضحاک از کابوسی میگوید که زال را درمانده کرده است. مضرابها کارشان را روی سنتور آغاز میکنند. رودابه و زال رسته از کابوس خیالند و نوای زیبای کمانچه باردیگرهمراه تلاشهای زال در بالا رفتن از قلعه کاخ همه را مسحور میکند. رستم ازرنج زمانه میگوید: «می شود بروی این خاک بیرنج زیست… کسانی این را شهادت میدهند سهراب واسفندیار…» او از رنج وصال رودابه و زال میگوید؛ رنج کشتن سهراب به دست پدر. جدال رستم و اسفندیار و سهراب به نمایش درمی آید. رستم این جنگ، آشوب، تخت و خون را نمیخواهد جزسعادت سرزمینش ایران: «آن زمان که رستم وسهراب پنجه در پنجه یکدیگرمی کشند یا زمانی که رستم و اسفندیار درمیدان جنگ هستند ما در کجای جهانیم….نشستهایم میان مردمانی که تمام امیدشان برای حفظ سرزمینشان دوخته شده به رؤیای رستم ما». «ابر میبارد و من میشنوم از یار جدا چون کنم دل به چنین روز زدلدار جدا…» تصنیفی زیبا با شعری از امیر خسرودهلوی که همایون روایتگرآن بود و پایان داستان عشق رودابه و زال. عنوان قطعه پایانی این کنسرت- نمایش ایران بود «ای مادرم ایران زمین آغاز و پایان تویی… در ظلمت تاریک شب مرغ سحر خوان منی در حصر هم آزادهای، تنها تو ایران منی… ظلم ظالم جور صیاد آشیانم داده بر باد…». قطعهای که مخاطبان با همایون زمزمه کردند تا شب زیبای خود را با نوای خاطره انگیز استاد شجریان به پایان رسانند.