عباس غفاری: موفقیت پروژه “سی” میتواند درهای زیادی را به روی هنرهای نمایشی، موسیقایی و دیداری بگشاید و بخش خصوصی را برای سرمایهگذاری روی آثاری هنری تشویق کند.
پروژه “سی” یک اتفاق است. اتفاقی که میتواند درهای بسیاری را به روی هنرمندان تئاتر، موسیقی، هنرهای تصویری و حتی مخاطبان این سه هنر باز کند. شاید “سی” اولین نباشد اما همانطور که گفته شد در شکل و ایده منحصر به فرد است. به جرأت میتوان گفت که به لحاظ پروداکشن کمتر نمایش موسیقیایی در این سطح و کیفیت برگزار شده است. کافی است به اسامی گروه موسیقی، گروه نمایشی، گروه تصویرسازی و حتی عوامل پشت صحنه نگاهی بیندازید تا به درستی این گفته صحه بگذارید.
همانطور که در ابتدا عنوان شد پروژه “سی” میتواند درهای زیادی را بگشاید، به طور مثال با موفقیت این پروژه دیگر دست و دل بخش خصوصی برای سرمایهگذاری روی آثاری از این دست نمیلرزد و به این ترتیب همانند اروپا و آمریکا، هنرمندان این عرصه دیگر در انتظار بودجههای قطرهای دولتی نخواهند ماند. از طرفی دیگر، خود هنرمند نیز جرأت دست زدن به تجربههای آنچنانی را پیدا میکند. برای اینکه از چند و چون “سی” مطلع شوم در آخرین روزها اجرا این پروژه به پشت صحنه آن رفتم. گروه موسیقی و تئاتر از ساعت 12 ظهر مشغول تمرین مشترک بودند و من ساعت 19:30 به محل تمرین رسیدم. صدای سازها به همراه تصنیفخوانی همایون شجریان در فضای سالن پیچیده بود، لحظهای بعد این مهدی پاکدل بود که در نقش “رستم” شروع به دیالوگ گفتن کرد. با اینکه گروه بیوقفه 8 ساعت تمرین کرده اما اثری از خستگی در چهره و یا صدای آنها دیده نمیشد! 20:30 دقیقه بود که کارگردان بخش نمایشی یعنی اصغر دشتی تصمیم گرفت که استراحتی چند دقیقهای بدهد تا شروع بخش دوم تمرین.
اتفاق عجیبی در راه است
در حین استراحت گروه به سراغ نغمه ثمینی رفتم، نویسنده بخش نمایشی پروژه “سی”؛ نویسندهای که طی یک دهه اخیر تجربیات مختلفی را در حوزه هنرهای نمایشی تجربه کرده و با او درباره تجربه نمایشی “سی” به گفتوگو نشستم.
خانم ثمینی پروژه “سی” از کجا شروع شد؟
این پروژه از یک دغدغه غریب در ذهن آقایان سهراب پورناظری و همایون شجریان برای یک کار جدی روی شاهنامه آغاز شد. این دو حدود یک سال پیش از من دعوت کردند متنی بر اساس داستانهای شاهنامه آماده کنم که بر اساس آن پروژهای تلفیقی از موسیقی و نمایش آماده شود. در ابتدا خیلی مشخص نبود ما به دنبال چه هستیم و رویاهای عجیب و غریبی در سر میپروراندیم؛ اما همفکری با چند شاهنامهشناس از جمله آقای دکتر ماهوزی که مشاور شاهنامهشناس این پروژه هستند، ما را آرام آرام به یک مقطع داستانی از شاهنامه رساند. من از فروردین امسال شروع به نوشتن یک پلات کردم و متن نمایش “سی” آرام آرام تکمیل شد.
دیالوگهای متن شما بر اساس اشعار شاهنامه فردوسی نوشته شده است؟
دیالوگها خیلی به شاهنامه فردوسی وفادار نیست. زبان شاهنامه یک زبان بسیار زیبا و حماسی است اما زبان دراماتیکی نیست و به همین جهت دیالوگها از شاهنامه الهام گرفته شده اما من تلاش کردهام متن “سی” دراماتیک شود. در واقع من سعی کردم تپش دراماتیک نهفته در درون زبان شاهنامه را از آن بگیرم و نه کلمات را، چون فکر کردم این کار فقط رویه ساخت و ظاهر زبان را در بر میگیرد. بنابراین تلاش کردم آن هیجانی که در زبان شاهنامه نهفته است را در کاراکترها به واسطه زبانشان حفظ کنم. توضیح دادن راجع به این کار شاید پیچیده باشد ولی برای خودم بسیار روشن است.
ساختار درام روی موسیقی و آواز هم تأثیر میگذارد؟
بله. گرچه با مشورت گروه به اجرا کنندگان موسیقی این توضیح داده میشود که چه زمانی چه نوع موسیقی باید در چه بابی خوانده شود. یک جاهای مهمی از این اتفاقات در متن نوشته شده است.
شما طی یک سال اخیر مشغول نوشتن سناریو فصل دوم سریال “شهرزاد” هم بودید. متن “سی” را همزمان با “شهرزاد” نوشتید؟
من متن پروژه “سی” را در دورهای نوشتم که نوشتن سناریوی “شهرزاد” به هر دلیلی متوقف شده بود. در این بین یک فرصت دو ماهه طلایی پیدا کردم و بعد از تکمیل متن “سی”، دوباره به سناریوی سریال “شهرزاد” برگشتم.
متنی که قرار است روی صحنه برود، نسبت به نمایشنامه اولیه دچار تغییراتی شده یا همان متنی است که شما نوشتید و تحویل کارگردان دادید؟
در ابتدا نمایشنامه را نوشتم و تحویل کارگردان دادم اما یک جاهایی لازم شد متن کوتاه شود. در نتیجه سعی کردم آن را طوری بازنویسی کنم که به روند آن لطمهای وارد نشود. الان هم تمام تلاشم برای حضور در تمرینات این است که مطمئن شوم متن “سی” الکن نمیشود. بخش موسیقی این پروژه خیلی اهمیت دارد و ما اصلاً دوست نداریم تماشاگر خسته از سالن بیرون برود. بنابراین چنین پروژهای باید در یک گنجایش زمانی مشخصی اجرا شود و به همین دلیل متن کوتاه شد و من به نفع اجرا حاضر شدم یک جاهایی از متن را دراماتورژی کنم. ما به عنوان نویسنده ناگزیر به انجام این کار هستیم چون نمایشنامهای که از من مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد آن نمایشنامهای است که روی صحنه اجرا میشود. یک نویسنده در خانهاش میتواند 85 درصد از متن را کامل کرده و شکل بدهد اما بقیهاش در حین اجرا کامل میشود که این تغییرات در پروژه “سی” به خاطر مقتضیات نمایش بیشتر بود.
قصد چاپ کردن نمایشنامه “سی” را ندارید؟
به این موضوع فکر کردهام و در آینده متن اصلی نمایشنامه چاپ میشود. منظورم آن متن اولیهای است که من نوشتم. آن متن در حین پروژه به نفع اجرا دو بار تغییر کرد و من میخواهم همان متن اولیه چاپ شود.
تلفیق تئاتر و موسیقی برای شما یک تجربه جدید محسوب میشود؟
بله. برای همه اعضای این گروه تجربه جدیدی است. برای شخص من به عنوان نمایشنامهنویس تجربه حیرتانگیزی است که بدانم موسیقی آقای سهراب پورناظری و صدای همایون شجریان را به عنوان ابزار در اختیار دارم. تمام تلاشم را کردم که موسیقی یک بخش جداگانه در کنار داستان و متن نباشد و اتفاقاً متن بر اساس موسیقی نوشته شود. اولین باری که موسیقی و متن را کنار هم دیدم، متوجه شدم اتفاق عجیبی در راه است.
انتخاب کارگردان و بازیگران نمایش بعد از نوشتن متن اتفاق افتاد؟
من به همراه آقایان پورناظری، شجریان و ماهوزی جزو اولین کسانی بودم که به این پروژه پیوستم. سحر دولتشاهی هم تقریباً از ابتدا در جریان این پروژه بود. اصغر دشتی زمانی به این پروژه پیوست که سیناپس کاملاً نوشته شده بود و بعد از آن من با آقای دشتی یک سری صحبتها انجام دادم و توانستیم با مشورت همدیگر به متن نهایی برسیم و متن آماده اجرا شود.
پیشنهاد حضور اصغر دشتی به عنوان کارگردان این موسیقی-نمایش از طرف شما مطرح شد یا از طرف تهیهکنندههای پروژه؟
آقایان پورناظری و شجریان به عنوان تهیهکنندگان پروژه، دشتی را انتخاب کردند، البته با من هم مشورت شد که من هم خیلی راضی بودم و دوست داشتم. من کارهای قبلی دشتی، به خصوص نمایش اخیرش یعنی “متاستاز” را دیده بودم. در نمایش “متاستاز” تمامی عناصر از جمله موسیقی، رقص و درام در هم پیچیده بودند و فکر کردم اگر آن پیچیدگی در پروژه “سی” هم اتفاق بیفتد، حتماً این پروژه جالب و موفق از آب در خواهد آمد.
تاکنون تجربههای زیادی وجود داشته که بر اساس تلفیق موسیقی و یک تئاتر به صحنه رفته اما به نظر میرسد که پروژه “سی” میتواند آغاز یک حرکت باشد. به نظر شما چنین پروژههایی را میشود ادامه داد یا آنقدر پروداکشن عظیم و پرخرجی دارند که تئاتریها و اهالی موسیقی کمتر به سراغ آن خواهند رفت؟
ساختن چنین تلفیقی از موسیقی و نمایش کار بسیار دشواری است، چون سه گروه مختلف تئاتر، موسیقی و کارهای بصری را با هم درگیر میکند. به خصوص آنکه در این پروژه هر سه این گروهها از گروههای حرفهای هستند و این پروژه برایشان یک شبه تجربه نیست. به هر حال امیدوارم که “سی” آنقدر موفق باشد که دیگران را به تکرارش ترغیب کند ولی واقعیتش این است که این پروژه از آن کارهایی نیست که بتواند پشت سر هم اتفاق بیفتد چون تولید آن سخت است.
سهراب متفاوتی خواهید دید
بعد از نغمه ثمینی در بین استراحت گروه اجرایی به سراغ حسین صوفی رفتم که قرار است نقش “سهراب” را در این پروژه ایفا کند.
آقای صوفیان پیشنهاد حضورتان در این پروژه از سوی آقای اصغر دشتی مطرح شد یا سهراب پورناظری؟
این پیشنهاد از سوی آقای دشتی مطرح شد و از این بابت خیلی خوشحال شدم. البته من برای حضور در یک فیلم قرار بود به شهرستان بروم و امکان حضورم در این تئاتر غیرممکن بود، اما خوشبختانه قرار شد فیلمبرداری آن فیلم در تهران انجام شود و من هم توانستم به عنوان بازیگر نقش سهراب به پروژه “سی” بپیوندم.
شخصیت سهراب که قرار است در موسیقی-تئاتر “سی” روی صحنه بیاید همان سهرابی است که سالهاست همه در شاهنامه از آن میخوانند یا سهراب دیگری است که نغمه ثمینی آن را خلق کرده؟
در حقیقت خانم ثمینی با پس زمینهای از سهراب شاهنامه، یک آدم دیگر را برای صحنه خلق کردهاند. این اتفاق راجع به هر سه کاراکتر رستم، سهراب و اسفندیار رخ داده است. در واقع تصویری که مخاطب از این سه کاراکتر بر روی صحنه میبیند، متفاوت از آن تصویری است که از قبل در ذهنش تصویر کرده. سهراب این نمایش یک مقدار آگاهتر از سهراب شاهنامه است و انگار با آگاهی دارد به مبارزه با پدرش میرود و میداند ممکن است پدر او را بکشد. آقای دشتی روزهای اول تمرین به من میگفت آن موقع که سهراب به جنگ پدرش میرود، هیچ آگاهی وجود ندارد و شما به عنوان بازیگر با این آگاهی باید در مورد ناآگاهی حرف بزنی.
شما به عنوان یک بازیگر باید روی صحنه این نمایش هم ریتم خودتان را به عنوان بازیگر حفظ کنید و هم با ریتم موسیقی زنده روی صحنه هماهنگ شوید. این کار دشوار را چگونه انجام میدهید؟
من 4-5 روز بعد از تمرینات به نمایش اضافه شدم و معتقدم که زمان تمرینات این نمایش برای همچین پروژهای کم است اما خوشبختانه هر سه گروه موسیقی، نمایش و کارهای بصری به خاطر حرفهای بودنشان میتوانند با هم هماهنگ شوند. ما به عنوان بازیگر از موسیقی زنده روی صحنه تأثیر میگیریم اما اینطور نیست که لازم باشد با موسیقی هماهنگ شویم. در واقع هم گروه موسیقی و هم گروه بازیگران کار خودشان را روی صحنه انجام میدهند و چینش آنها طوری بوده که هر کدام به تناوب بتوانند تأثیرگذاری خودشان را داشته باشند.
باید هویتمان را به نسل جدید و نسلهای بعدی بسپاریم
ساعت 10 شب است و من قول دادهام که گفتوگوهایم کوتاه باشد تا مخل تمرین نشود، پس با همین شرط و شروط گفتوگویم را با مهدی پاکدل بازیگر نقش “رستم” آغاز میکنم.
به پیشنهاد چه کسی به پروژه “سی” پیوستید؟
من عید امسال در یک ویدئو کلیپ با نام “ابر میبارد” بازی کردم که یک قطعه موسیقیایی بود، ساخته سهراب پورناظری با صدای همایون شجریان. بعد از بازی من در آن نماهنگ، آقای پورناظری با من تماس گرفتند و پیشنهاد حضورم در این نمایش را مطرح کردند. ایشان گفتند ما میخواهیم یک تئاتر-موسیقی بر اساس شاهنامه کار کنیم، میآیید؟ من گفتم با کمال میل. در نتیجه من برای بازی در نقش رستم به گروه پیوستم و تمرینات ما با اصغر دشتی آغاز شد.
تصویر کهنی از شخصیت رستم در ذهن اکثریت قریب به اتفاق ایرانیها نقش بسته که آن تصویر ذهنی میتواند کار شما را تا حدودی سخت کند. به این دشواری فکر کرده بودید؟
طبیعتاً هر شخصی که به یک گروه وارد میشود، نگرش و دید خودش را به آن گروه میآورد. در پروژه “سی” سعی بر این شده که شخصیت رستم یک مقدار متفاوت باشد. در واقع هم خانم ثمینی، هم اصغر دشتی و هم خود من سعی کردیم که رستم را یک مقدار تازهتر و بدیعتر نشان بدهیم و تصمیم گرفتیم از آن رستم شناختهشده فاصله بگیریم و وجوهی از شخصیت انسانی او را روی صحنه نشان بدهیم. این وجوه انسانی و شاعرانه رستم که میگویم، یک چیز مندرآوردی نیست و در خود شاهنامه وجود دارد. البته ما یک لحظاتی هم به آن شخصیت اسطورهای که برای همه آشنا هست میپردازیم اما بیشتر وجوهی که از رستم در این نمایش دیده میشود، وجوهی است که کمتر به آن پرداخته شده است.
فکر میکنید پرداختن به وجوه انسانی و شاعرانه شخصیت رستم چقدر میتواند نسلی که از حماسه و شاهنامه فاصله گرفتهاند را با آن آشتی دهد؟
به نظرم کل این نمایش یک ترجمه و نگاه جدید برای نسل امروز است. ما گاهی یادمان میرود که نسل جدید مقداری از هویتها، آرمانها و اسطورههای ایرانی فاصله گرفته؛ من معتقدم همانطور که نسل گذشته این هویتها و آرمانها را به ما سپرده و رفته، ما هم باید آن را به نسل جدید و نسلهای بعدی بسپاریم تا فراموش نشود. اگر به این موضوعات نپردازیم، شاهنامه هم با تمام بزرگیهایش مثل خیلی چیزهای دیگر فراموش میشود. نسل جدید جذب سریالی چون Game of Thrones میشود اما نمیداند این سریال گرتهبرداری از همین اسطورههای ایرانی است.
بازیگرهای تئاتر-موسیقی “سی”، هم باید ریتم نمایش را نگه دارند و هم ریتم موسیقی. در غیر این صورت ممکن است چارچوب اجرا بهم بریزد. این کار شما را سخت نمیکند؟
خوشبختانه تجربه موسیقی-تئاتر “سی”، اولین تجربه، به این شکل در تئاتر نیست و قبلاً خانم صابری، آقای رحمانیان و دیگر دوستان چنین تجربههایی را داشتهاند. ما ادعای اولین بودن را در این پروژه نداریم و تمام سعیمان این است که یک کار منسجم و منظم با ترکیب موسیقی، تئاتر و مولتیمدیا ایجاد کنیم که تصاویر خوشایندی داشته باشد و به دل مردم بنشیند. در چنین تجربههایی همانطور که کار برای گروه بازیگران سخت است، برای گروه موسیقی هم سختیهای خودش را دارد چون آنها هم باید سعی کنند وارد ساختار دراماتیک نمایش شوند. هماهنگ شدن با موسیقی و ویدئو برای گروه بازیگران سخت است اما من معتقدم کار بدون زحمت، چندان جذاب نیست و مردم هم کار ارزان را نمیبینند و با کار ارزان، خیلی ارزان برخورد میکنند. کار شما هر چقدر فاخرتر و پر زحمتتر باشد، مخاطب با آن نوع دیگری برخورد میکنند.
پروژه “سی” پروداکشن گران و پر زحمتی دارد. شما سالهاست که در تئاتر حضور دارید و در فیلمهای پر هزینه و با پروداکشن عظیمی چون فیلم “محمد (ص)” هم حضور داشتهاید، فکر میکنید این ظرفیت در تئاتر و موسیقی ایران وجود دارد که پروژههایی مثل پروژه “سی” ادامه پیدا کند؟
حتماً. لیاقت مردم ما خیلی بیشتر از اینهاست. اگر تا به حال چنین پروژههایی نبوده، به خاطر کمکاری ماست، وگرنه مردم ما آنقدر قابل احترام هستند که باید در بهترین سالنها بنشینند و تئاتر ببنند. این مردم روزگاری فردوسی داشتهاند که شاهنامه را نوشته. ما به عنوان نسل جدید چه کار کردهایم؟ وظیفه ما به عنوان هنرمندان نسل امروز این است که برای مردم و سرزمینمان کارهای با ارزشی ارائه بدهیم. به نظرم هر چقدر از این پروژهها اتفاق بیفتد باز هم کم است. در سال باید چند پروژه این شکلی اتفاق بیفتد و سلیقههای مختلف را در بر بگیرد. مردم ما لیاقت این را دارند که برایشان وقت و تلاش بیشتری هزینه شود.
تئاتر-موسیقی “سی” قرار است در فضای باز کاخ سعدآباد برگزار شود. فکر میکنید این فضای باز به آکوستیک صدای بازیگر لطمه نمیزند؟
برای این موضوع یک سری تمهیداتی اندیشیده شده که مشکلی پیش نیاید. طبیعتاً امکانپذیر نیست صدای یک انسان در محیطی باز به گوش 4 هزار نفر برسد. به همین خاطر یک سری کارها انجام شده که صدای بازیگران از طریق میکروفن تقویت شود و به شکل رساتری به گوش مخاطبان برسد.
تمرینات گروه با اینکه ساعت از 10 شب گذشته دوباره از سر گرفته میشود. گروه موسیقی در حال تمرینات خود هستند و گروه تئاتر نیز مشغول تمرین میشوند. گروه پروژه “سی” را با آرزوی موفقیت برای آنها ترک میکنم و منتظر هستم تا این تجربه عجیب، نمایشی – موسیقایی را در روزهای آینده شاهد باشیم. تجربهای که می تواند سرآغاز فعالیتهای جدید در حوزه آثار شنیداری و دیداری باشد.