«سهراب پورناظری» جایزه‌ انجمن منتقدان سینمای ایران را برای فیلم «رگ خواب» با آواز «همایون شجریان» دریافت کرد. دیگر وقتش رسیده که این دو هنرمند را ورای موسیقی ردیف سنتی و آواز دستگاهی ارزیابی کنیم. این دو حالا «سی» را در فضای باز کاخ سعدآباد روی صحنه دارند؛ اثری که تعدادی از برترین هنرمندان عرصه‌ موسیقی و نمایش را همراه خود دارد. این اثر بر‌اساس فضاهای شاهنامه شکل گرفته است و تلفیق موسیقی و تئاتر را توأمان دارد. سهراب پورناظری می‌تواند با طمأنینه و سر صبر به یکی از برترین موسیقیدانان ایرانی در سال‌های آتی تبدیل شود. به بهانه اجرای این کنسرت نمایش با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

شما در سال‌های اخیر سه آلبوم «آرایش غلیظ»، «خداوندان اسرار» و «رگ خواب» منتشر کردید که همگی با استقبال بسیار زیادی مواجه شد. به نظر می‌رسید راه آسان‌تر، برگزاری کنسرت از این آثار بود که به‌طور قطع با همین میزان مخاطب همراه شد اما شما سراغ اجرای کنسرت-نمایشی رفتید که اگر نخواهیم هیچ ارزش‌گذار‌ی‌ای برای آن داشته باشیم، حداقل در اولین نگاه نشان میدهد که پروژه‌ای سنگین و بسیار وقت‌گیر و هزینه‌بر است.

پورناظری: همان‌طور که گفتید، برگزاری کنسرت این آثار راه آسانی بود اما نگاهی به فعالیت‌های من و همایون شجریان عزیز نشان میدهد که چندان به آسانی در فعالیت‌های هنریمان توجه نمیکنیم. ما در هر اثری که در این سال‌ها با یکدیگر کار کرده‌ایم، خواسته‌ایم تا حرفی جدید بزنیم و نگاهی تازه شکل دهیم- صرف‌نظر از اینکه این آثار موفق بوده‌اند یا خیر- تاوان این نگرش را هم داده‌ایم و همان‌قدر که بسیاری این آثار را دوست داشته‌اند، عده‌ای هم به مخالفت با آن پرداخته‌اند. بخش مهمی از این نگاه، به‌خاطر دغدغه‌هایی بود که من و همایون‌ جان داریم. ما به واسطه حرفه‌مان – موسیقی- از کودکی با شعر سر و کار داشته‌ایم از حافظ، مولانا و سعدی گرفته تا بسیاری دیگر از شاعران اما من خودم به شکل شخصی، آشنایی چندانی با «فردوسی» نداشتم تا اینکه حدود دو سال قبل، فرصتی دست داد تا با این شاعر بزرگ، زندگی و همچنین اثر شگرفش- شاهنامه- آشنا شوم. این اتفاق بزرگی در زندگی من بود؛ اینکه چرا شاعری که تا این اندازه در فرهنگ و هویت ما ایرانیان مهم است و چنین تأثیرات عظیمی در موسیقی و همچنین فرهنگ ما گذاشته تا این اندازه ناشناخته باقی مانده؟ این دغدغه مدت‌ها فکر من را به خود مشغول کرد تا روزی با همایون عزیز درباره این ماجرا صحبت کردم و دیدم که ایشان هم چنین دغدغه‌ای دارد و نطفه اولیه روی صحنه رفتن این اثر شکل گرفت. با خودمان فکر کردیم باید کاری انجام شود تا شاید تلنگری به جوانانی باشد که خوشبختانه در این سال‌ها توانسته‌اند با موسیقی ما ارتباط برقرار کنند و حالا از همین فرصت میتوان بهره گرفت تا شاید آشنایی بیشتری با «فردوسی» و «شاهنامه» پیدا کنند. هیچ‌کس نمی‌تواند این مسئله را نادیده بگیرد که مردمان ما در این روزها به‌ویژه جوانان از ریشه‌هایشان فاصله بسیاری گرفته‌اند. از گذشته و هویت خویش چیزی نمیدانند؛ جز چیزهایی ساده و ابتدایی که به همان هم افتخار میکنند اما مگر میشود به امروز و آینده کشور فکر کرد بیآنکه از گذشته‌اش چیزی دانست؟ ضمن اینکه منظور من از شناخت، شناختی عمیق است نه اطلاعات نادرستی که آدم‌ها این روزها از شبکه‌های اجتماعی کسب میکنند. درحالی‌که دستگاه‌های دولتی- در تمام سال‌هایی که گذشته است توجهی به این مسئله نداشته‌اند و نمی‌توان امیدوار بود که به‌عنوان یک دغدغه جدی برایشان مطرح باشد؛ این وظیفه خواه‌ناخواه بر دوش هنرمندان قرار می‌گیرد تا به سهم خود کاری انجام دهند که جوانان نگاهی به گذشته خود داشته باشند. «شاهنامه» شناسنامه راستین ما ایرانیان است. اگر بخواهید تاریخ، فرهنگ، نگرش و زندگی مردمان این سرزمین را بشناسید، چاره‌ای جز شناخت شاهنامه ندارید.

به این مسئله اشاره کردید که نطفه اولیه «سی» چگونه شکل گرفت اما می‌توان این انتظار را داشت که یک هنرمند در غیاب نهادهای دولتی، یک سال از زمان و زندگی خویش را صرف روی صحنه بردنِ یک اثر کند؟

این بخشی از وظیفه یک هنرمند است. کسی که کار هنری انجام میدهد – در هر رشته‌ای – همواره از جامعه، تاریخ و فرهنگ سرزمینش چیزهایی دریافت می‌کند و وظیفه دارد چیزهایی به آن اضافه کند. ما در این سال‌ها، تورکنسرت‌های متعددی در تهران یا شهرستان‌های مختلف گذاشته‌ایم و حتی در جاهایی به اجرای برنامه پرداخته‌ایم که کمتر کسی رضایت به اجرا در آن می‌داده است اما این به‌تنهایی کافی نیست. ما پیش‌ازاین هم به‌دنبال پروژه‌هایی بودیم که تنها اجرای یک کنسرت نباشد – که در این‌صورت راه ساده و کم‌هزینه‌ای بود- اجرای کنسرت و انتشار آلبوم اصلی‌ترین وظیفه هنرمندی است که در این عرصه فعالیت می‌کند اما به گمان من اگر هنرمندی این امکان را دارد، باید به راه‌های دیگری فکر کند که تأثیر عمیق‌تری بر جامعه داشته باشد. در ایده اولیه برگزاری «شب حافظ»، «شب سعدی» و «شب مولانا» را داشتیم و می‌خواستیم ضمن اجرای قطعات موسیقی اصیل از اشعار این شاعران، از روایت‌های تصویری هم استفاده کنیم؛ یعنی از مدیوم‌های دیگر بهره بگیریم تا برای مخاطب جذاب‌تر و درعین‌حال تأثیرگذارتر باشد.

جز شما و آقای شجریان، فرد دیگری هم همراهی‌تان کرد؟ ‌

صحبت‌های اولیه با آقای نعمت‌الله انجام شد و ابتدا این فکر را داشتیم که از کمک ایشان برای بهره‌گیری از جلوه‌های تصویری در مدیوم سینما استفاده کنیم اما اندک‌اندک راه به سمتی رفت که به اجرای یک نمایش فکر کردیم و گمان کردیم با استفاده از یک متن توانمند نمایشی و ویدئومپینگ که تاکنون در این سطح در ایران انجام نشده بود، کار را پیش ببریم. صحبت‌هایی با خانم ثمینی و آقای دشتی انجام دادیم و بازیگران نیز به گروه ملحق شدند. به‌هرحال همان‌طور که پیش‌تر گفته‌ام این اثر شکل نمی‌گرفت اگر همراهی‌های تهمورس پورناظری، سحر دولتشاهی، امیرحسین ماحوزی و بسیاری دیگر از دوستان نبود.
این کار ادامه پیدا خواهد کرد؛ چون نمی‌شود امیدوار بود که با روی صحنه رفتن یک اثر این هدف تحقق پیدا کند. هرچند کار شما با استقبال بسیار خوبی مواجه شده و گمان می‌کنم تا همین الان هم توانسته رکورد اجراهای زنده را بشکند.
این آغاز راهی است که ما برای تحقق این ایده به آن فکر کرده‌ایم؛ البته من هم امیدوارم که این اتفاق بتواند ادامه‌دار باشد؛ چون می‌دانید که در این کشور همواره رویدادهایی رخ می‌دهد که نمی‌توان پیش‌بینی درستی از آنان انجام داد و به‌همین‌خاطر خیلی هم نمی‌شود به برنامه‌ریزی‌های طولانی‌مدت فکر کرد. هرچند من فکر می‌کنم با تمام سختی‌ها باید در این راه ماند و فعالیت کرد. شما وقتی فرهنگ این سرزمین را به شکل عمیقی می‌شناسید، انگار چیزی در وجودتان غلیان می‌کند که دیگر خیلی چیزها حتی از اراده خودتان هم خارج می‌شود. «سی» اصلا کار آسانی نبود؛ آن‌قدر که گاهی من فکر می‌کردم که کار را رها کنم و به دغدغه‌های شخصی‌ام در موسیقی بپردازم اما باز گمان می‌کردم که باید این کار انجام شود. از این به بعد هم همین‌طور است. می‌دانید بسیاری از بزرگان این سرزمین – در طول اعصار و قرون مختلف- با دشواری‌های بسیاری روبه‌رو بوده‌اند و بااین‌حال، کار کرده‌اند؛ ما نیز به‌عنوان فرزندان امروز ایران باید این کار را انجام دهیم. ما از بیگانگی و غربت فرهنگی سخن می‌گوییم که آبشخور بسیاری از تمدن‌های بزرگ دنیا بوده است؛ حالا چگونه است که خودمان تا این اندازه از آن دور افتاده‌ایم؟ هر کس – در هر کاری که انجام می‌دهد- باید در این خصوص قدمی بردارد؛ اینکه نتیجه به چه خواهد انجامید، هم در مرحله دوم اهمیت است.

شما سال‌هاست که از «ایران فرهنگی» صحبت می‌کنید؛ شاهنامه را می‌توان ادامه آن ایده دانست؟

اینها همه در ادامه یکدیگر است. من وقتی از فرهنگ ایران‌زمین صحبت می‌کنیم، منظورم سرزمینی است که در تاریخ به‌عنوان ایران شناخته می‌شده و حالا پهنه گسترده‌ای از جهان را در برمی‌گیرد. حالا «شاهنامه» نتیجه همان دغدغه‌ای است که من مدت‌هاست درباره آن صحبت می‌کنم و از اینکه به نتیجه رسیده است، بسیار خوشحالم و انتظار دارم که دیگران این راه را ادامه دهند چون در این‌صورت می‌توان انتظار داشت که ۱۰ سال دیگر، درختی به ثمر برسد که میوه‌هایش تغذیه‌کننده فکر و روح بسیاری از مردم شود. شاید نسل‌های آینده به اندازه ما از فرهنگشان دور نباشند.
با تمام اهمیتی که برای شاهنامه قائل هستید، دراین‌باره توضیح می‌‌دهید که چرا موسیقی این اثر، برگرفته از اشعار شاهنامه نیست؟ ‌
موسیقی این اثر فقط محدود به بخش‌های باکلام نیست و در تمام مدت نمایش حضور دارد و مخاطب بخش‌هایی از موسیقی ایرانی، کلاسیک غربی و نواحی را می‌شنود؛ هدف من این بود که یک همنشینی درست بین موسیقی و نمایش در این اثر شکل گیرد. اما من زمانی که از «شاهنامه» صحبت می‌کنم، درواقع از یک «فرهنگ» سخن می‌گویم که در دل این اثر بزرگ وجود دارد. حال موسیقی‌ای که ما در این اثر از آن بهره برده‌ایم می‌تواند از ابیات شاهنامه باشد یا شعرهایی که تحت‌تأثیر شاهنامه سروده شده است. «فردوسی» به اندازه‌ای تأثیر عمیقی بر فرهنگ‌وهنر و به‌ویژه ادبیات این سرزمین گذاشته است که بسیاری از اشعار شاعران چون سعدی و حافظ متأثر از او هستند. ضمن اینکه ما به موسیقی در این اثر به‌عنوان یک موسیقی فیلم نگاه کردیم. موسیقی‌ای که باید در خدمت صحنه و تصویر قرار می‌گرفت و به نمایش جان می‌داد. این البته هرگز به‌معنای این نیست که برای موسیقی ارزش کمتری قائل شده‌ایم، به هیچ عنوان اما وقتی درباره همنشینی موسیقی و تصویر صحبت می‌کنیم، این دو باید در راستای همدیگر و مکمل هم باشند. از آن‌طرف این نگاه درباره نمایش هم وجود دارد و بخش نمایشی هم به تأثیرگذاری بیشتر موسیقی منجر می‌شود. از تمام اینها گذشته، فراموش نکنید که ما نگاهی امروزی به شاهنامه داشته‌ایم. این را هم در شعرها می‌توان مشاهده کرد و هم در نمایشنامه‌ای که خانم ثمینی آن را خلق کرده است.

اصولا چرا در موسیقی ایران تا این اندازه به اشعار شاهنامه بی‌توجهی شده است؟

من خیلی با این حرف موافق نیستم. بسیاری از هنرمندان بزرگ ما زحمات زیادی در این راه کشیده‌ و آثار مهمی خلق کرده‌اند اما نمی‌توان این مسئله را نادیده گرفت که اشعار فردوسی با هدف دیگری خلق شده‌اند و به‌همین‌خاطر، گذاشتن آواز یا تصویر روی آنان مشکل است. این اثر، یک موسیقی حماسی است و چندان مطابقتی با موسیقی ردیف – دستگاهی ما ندارد؛ البته ما در این اثر هم قطعه‌ای بر‌اساس شعر فردوسی داریم که از الحان نواحی بهره برده‌ایم. با تمام این احوالات فراموش نکنید که هدف ما این بود که اثری خلق کنم که یک جوان امروز ایرانی بتواند با آن ارتباط برقرار کند. اما آن قطعه هم با ارتباط خوب مخاطب همراه شده است. بله، برای خود من آن قطعه مثل نگینی است که میان قطعات دیگر می‌درخشد.

شعرهای دیگر چگونه خلق شدند؛ مثلا شعر آغازین؟

من تمام سناریو در ذهنم بود و از شاعران خواهش کردم که طبق این سناریو پیش روند. این هم روند کار را دشوارتر و طولانی‌تر می‌کرد اما همان‌طور که گفتم از آنجا که «سی» را باید یک اثر واحد دید، باید همه‌چیز در راستای هم شکل می‌گرفت. به‌هرحال من «شاعر» نیستم اما همیشه با «شعر» زندگی کرده‌ام؛ شاید گاهی حتی دلبستگی‌ام به شعر و ادبیات از موسیقی هم پیشی بگیرد؛ ضمن آنکه به کل پروژه احاطه داشتم و همین می‌توانست به همکاری بهتری میان من و شاعران محترمی که در این اثر حضور دارند، برسد.
شما و همایون شجریان هر دو از خانواده‌ای بیرون آمده‌اید که موسیقی ردیف- دستگاهی در آن حضور چشمگیری داشته است اما نگاه به همین سه آلبوم اخیر نشان می‌دهد که گویا شما راه متفاوتی در پیش گرفته‌اید. راهی که گاهی هزینه‌های بسیاری را هم به شما تحمیل کرده است.
فکر می‌کنم هر کسی که کاری انجام می‌دهد باید به آن «اعتقاد» داشته باشد، در این‌صورت دیگر تشویق‌ها و مخالفت‌ها تأثیر چندانی ندارد. ما هم به این راهی که در این سال‌ها آن را آغاز کرده‌ایم، ایمان داریم؛ فکر می‌کنم مردم در این سال‌ها با موسیقی دستگاهی ما و همچنین شاعران بزرگ ما آشنایی بیشتری پیدا کرده‌اند؛ هرچند همان‌طور که «خداوندان اسرار»، مسیر موسیقایی متفاوتی از «آرایش غلیظ» یا «رگ ‌خواب» بود، شاید اثر بعدی ما هم کاملا در حوزه موسیقی دستگاهی باشد و شاید هم اثری مدرن. درباره کار هنری نمی‌توان خیلی با برنامه پیش رفت.

منبع: وقایع اتفاقیه